دوباره حق حق گریه، دوباره آهسلام بی تو به عکست به هر پگاه
منی که مرده ام اینجا بدون توتویی که خفته ای آنجا چو تکه ماه
من دارم از این گور خالی میکنم دلاز سوگواری های عالی میکنم دل
از این مسافر های گرد از راه رفتهاز چشم خیس و راه خالی میکنم دل
من شبی خواب تو را دیدم و شیدا گشتماز خودم گم شدم و در تو هویدا گشتم
قصر رنگین و قمر، قرص و هوا، بی ماننداین همه بود و تو را دیدم و پیدا گشتم
نم نم قطره ی بارونروی گونه ی خیابون
توی دریای خیالتمیزنه موج پریشون
جامی از نور به دستان شب است.
پلک خود میبندم
تا در اندیشه ی دل، با ماه، پرواز کنم.